مصاحبه با خواهر شهید غلامرضا اکبری در روزهای پایانی سال(خودتون رو از خوندنش محروم نکنید) بیشتر بخوانید »
ســـــــــرزنش کردن عایا کار خوبیست؟!
می گفت عمرا اگر چنین اتفاقی برایش بیفتد و او چنین رفتاری داشته باشد! بیشتر بخوانید »
هر نفس بی تو…
هر نفس بی تو شده،مردن تدریجی من رنگ و بویی بده این گردش ایام مرا نذر کردم که دگر سمت گناهی نروم شرطش این است حمایت کنی اقدام مرا آخرسال نوشت: این شعر عرضحال روزهای آخر سالمان است… بیشتر بخوانید »
من حرفم رو زدم الباقیش با شما !
به مناسبت راهیان نور بیشتر بخوانید »
ترازوی عقل و احساس!
به مناسبت راهیان نور بیشتر بخوانید »
بار و بندیل سفر
سلام بیشتر بخوانید »
ما فراموش نمی کنیم!
همان روز یا روز قبلش بود،درست یادم نیست امتحان دین و زندگی داشتم(دوم دبیرستان بودم) بیشتر بخوانید »
روزهایی بود که فکر می کردم باید دنیا را اصلاح کنم تا ظهور برپا شود اما مدتی است که خدا مرا آموخت که اصلاح جهان از صالح شدن عمل خودم آغاز می شود. و حالا در سرزمین درونم به دنبال انقلاب ظهورم. **از سری جملاتی که در کانون مهدویت برای دیوار نویسی آماده شده بود. بیشتر بخوانید »
قـــــیـــــــمت دارهــ !
یکی از داستان های همیشگی ما برای سوار شدن به تاکسی ، نشستن روی صندلی جلو هست! بیشتر بخوانید »
نصیحتی کنمت ، جان خواهر گوش کن!
ذات آدم نصیحت شنو نیست یعنی دوست نداره نصیحتش کنن ولی نصیحتی کنمت جان خواهر گوش کن! بــــــــــرنامه ریـــــزی برای همه لحظه ها و دقایقت برنامه بریز همه هم می دونیم چیه و نیاز به توضیح نیست. اصلا برنامه آیندتو رو کاغذ بنویس ،مو به مو .چه اشکالی داره؟ بدون برنامه صبح تا شب رو گذروندن هیچ پایانی نداره ها. از ... بیشتر بخوانید »